محمد داوری هیچ چیزی برای یك پدر و مادر مهم‌تر از سرنوشت فرزندان نیست و بی‌تردید پایه و اساس موفقیت فرزندان نیز در گرو تربیت موفق است؛ تربیتی كه ١٢ سال از آن در پیوند خانه و مدرسه انجام می‌گیرد و كودكی و نوجوانی آنها در سایه معلمان و مربیان و والدین سپری می‌شود. بی‌تردید خود كودكان و نوجوانان چندان نمی‌توانند مطالبه‌گر باشند و كتاب و كلاس و معلم و مدرسه كارآمدی را از نظام آموزشی بخواهند به ویژه در دوره‌های پایین‌تر كه درك و توانی برای این مهم ندارند اما والدین آنها هم این حق و هم این مسوولیت مهم را دارند كه مطالبه‌گر یك نظام آموزشی كارآمد باشند، نظام آموزشی كه بتواند از كودكان و نوجوانان شهروندانی كارآمد بسازد. سال‌ها است كه فقط صدای فرهنگیان بلند است و آنها در كنار مطالبات صنفی خود ناكارآمدی نظام آموزشی را هم فریاد می‌كنند و مشكلات معلمان را معلول ناكارآمدی نظام آموزش می‌دانند در كنار فعالان صنفی و تشكیلاتی و رسانه‌ای معلمان، تعدادی از اساتید و كارشناسان حوزه آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت هم به این ناكارآمدی‌ها واكنش نشان داده و خواستار تغییر و تحول در ساختار و محتوا و سیاست‌ها و برنامه‌های دستگاه آموزش و پرورش هستند. اما آنچه در این میان شنیده نمی‌شود یا بسیار كم شنیده می‌شود صدای والدین است؛ صدای كه به نمایندگی از حدود ١٥میلیون كودك و نوجوان این سرزمین باید بیش از همه بلند باشد. كودكان و نوجوانان معصوم و بی‌پناهی كه صدایی ندارند و اگر پدران و مادران صدای مظلومیت آنان نباشند در آینده نه توان جبران و نه امكان پاسخگویی را خواهند داشت. به ازای هر دانش‌آموز دو نفر یعنی پدر و مادر او باید از مدرسه فرزندش ارایه خدمات آموزشی و پرورشی مطلوب را مطالبه كنند و اگر یك مدرسه‌ای كه ٤٠٠ دانش‌آموز دارد ٨٠٠ پدر و مادر مطالبه‌گر و مشاركت‌جو داشته باشد بعید است كه ناكارآمدی آن مدرسه ادامه داشته باشد. بی‌تفاوتی و ناامیدی بزرگ‌ترین عامل استمرار ناكارآمدی مدارس و نظام آموزشی كشور است و بسیار تاسف‌بار است كه نسبت به این مساله مهم و سرنوشت‌ساز جامعه به ویژه والدین بی‌تفاوت هستند مگر چه امری حیاتی‌تر از فردای كودكان و نوجوانان ما وجود دارد؟! متاسفانه حتی ساختار موجود مانند انجمن اولیا و مربیان هم به خوبی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و این نهاد درون مدرسه‌ای كه برای اعمال مشاركت و نظارت والدین و مطالبه‌گری آنها به صورت قانونی پیش‌بینی شده است بیشتر تشریفاتی بوده و ابزاری است در دست مدیران برای پوشش دادن ضعف‌ها و ناكارآمدی‌ها. بی‌تردید با وجود شبكه‌های اجتماعی و پیوند والدین با فرهنگیان و كارشناسان و اساتید منتقد و مطالبه‌گر حوزه آموزش و پرورش می‌شود برخورداری از نظام آموزشی كارآمد را به یك مطالبه ملی و یك ضرورت توسعه‌ای تبدیل كرد و امید است یك حركت مدنی گسترده برای تحقق این مهم شكل گیرد.